۴ شهریور ۱۳۸۸

تو رفتی ولی یاد آن روزها
برای همه عمر من کافی است
مرا خاطرات تو نو می کند
برایم همین نو شدن کافی است

تو رفتی صمیمی تر از کودکی
دل من برای تو غرق دعاست
تو رفتی و من چون زمستان شدم
بهارم فقط توی تقویم هاست

تو مثل کبوتر شدی پر زدی
تو را می سپارم به دست خدا
دل من گرفته، اگر ممکن است
شبی لااقل توی خوابم بیا

از کتاب قشنگم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

کی گفته من رفتم؟؟

فقط یه کم ارتباطمون کم شده که اینم خوبه بد نیست ...

ما هنوز با هم دوستیم ...

گوشیت که گم شد دیگه ای ام اس نمیتونستیم بدیم این یکم ارتباطو کم کرد