۱۷ تیر ۱۳۸۸

دل ندارم

سلام،

راستش دیشب نه پریشب ساعتای 12 توی یک فضای باز، بازه باز...به ماه نگاه کردم!

بهش گفتم من دارم فکر میکنم، تنها به یکنفر! الان تو هم، بالای سر اونی! الان داره به چی فکر میکنه! و کل چیزمیزای یواشکی...

خواستم با ماه یک فس درست حسابی حرف بزنم! اما یاد قاصدک افتادم....باز به ماه نگاه کردم!

گفتم، دیگه دل ندارم با تو حرف بزنم ای ماه...

هیچ نظری موجود نیست: