۱۷ تیر ۱۳۸۸

برگشتم

بعد از چند روز ایمیلم رو باز کردم، باورتون میشه به جز دو ایمیل دیگه هیچ ایمیلی نیومده بود، که با من کار داشته باشه! دیشب با مشاهده این ایمیلم میخ کوب شدم! وگرنه مطلب قبل (دل ندارم) رو نمی نوشتم!

چقدر زود حرفها تموم میشه و چقدر زود فراموش میشه! و معنای این همه سکوت آدمها در برابر من چیه!؟ بعد از له شدن احساسم فکر میکردم یک نفر باشه و بخواد دوباره کمی بسازدش....اما..............

دیشب توی ترمینال پسر بچه ای 15 – 16 ساله ای رو دیدم! ازش پرسیدم بچه ی کجایی؟ اومدی زیارت؟ بهم گفت یکی از روستاهای خراسان جنوبی (شهرستان قائن). واسه زیارت نه! واسه کار میام!

با تعجب بهش گفتم آشنا داری یا با کسی اومدی!؟ گفت : نه تنهام! بار اولم نیست چند بار دیگه اومدم. گفتم بابات چکاره است؟ بابام کوره! مامانم تو خونه است و یک آبجی کوچیک دارم.

خیلی حال کردم باهاش بیشتر حرف بزنم، بهش گفتم بیا تا حرم پیاده بریم! توی راه با دیدن ماشین های سوناتا ووو تیپ های پرادوو و غیره و چهره های آرایش کرده خانم ها رو که میدید میگفت : اینا میان زیارت!!! با اینکه نمی دونن زیارت مستحبه! و حجابشون واجب. با گفتن این حرفش یکهو فکم افتاد!!!

کم نیاوردم و گفتم : جوش اینارو دیگه نزن! اینا همشون میدونن اما دوست ندارم قبول کنن یا شایدم فکر میکنن این درسته.

حرکتش رو تندتر و تندتر کرد و با صدای بلند گفت : من نماز ظهرم رو نتونستم بخونم الان باید سریع برم حرم تا وقتش نگذشته بخونم. توی ذهنم گفتم بابا تو دیگه کی هستی! یاد اخراجی های یک افتادم که وقتی داش مجید داشت شهید میشد توی فیلم...محمد رضا شریفی....می گفت : خدا اینا رو فرستادی که منو شرمنده کنی و خجالت زده کنی! منم نماز نخونده بودم ولی اصلا مثل این پسر نبودم، اینجا بود باید به خودمم بگم یا دوست نداره و یا اینکه نمی فهمه یا! فکر میکنمه این درسته.

نزدیک حرم شدیم من گفتم چی میشد همین پولدارا یک کم از سرمایشون رو میاوردن میدادن به ماها تا حداقل این مشکلات رو نمی داشتیم!، بهم گفت رسم من این بود، به خدا اگر پول نبرم خونمون شرمنده ی خانواده ام هستم، روم نمیشه برم! خدا همه چیزو برای دختر تهرانی های آرایش کرده داده...

دلم حسابی براش سوخت.........

بهش گفتم اگر نتونستی کار پیدا کنی بیا این شماره من! به من زنگ بزن تا واست هم بلیت برگشت بگیرم و هم اگر پولی داشتم بهت بدم! اما تو تمام تلاشتو انجام بده.

رفتیم حرم، اون رفت نماز بخونه و من برم خونه!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

مزخرف! حجاب کیلو چنده!