۲۰ تیر ۱۳۸۸

خندیدن

کوچه پر، پر شده بود

همه در گیر خود، شده بود

سیب از درخت افتاد

همه دویدن....

من گشنه ام!!!

گاز اول، خندیدن به من!

پس مانده ی سیب را در جوب انداختم! خندیدن به من!

همه رفتن.....

هیچ نظری موجود نیست: